یک حنـجره یِ پر از شــــــقا یق
پیوسته ، تمام عمر ، عاشــــق بودم
در عشقِ تو، شایســـته و لایق بودم
در یای محــــــبتت به ژر فای زمان
در بحر تو غوطه ور، چــو قایق بودم
عشاق تو را ، سنــــــگ صبوری باید
من معتمدِ، همه ســــــــــــلایق بودم
از کــــودکی ام خاطره ی بازی نیست
انــــــــگار، که من مرگِ حقایق بودم
چون شمع ، که می سوزد و می ریزد اشک
یک حنـجره یِ پر از شـــــقایق بودم
هر جا که زتو، ذکــری و یادی کردند
انگــــــــشت نمایِ آن ، خلایق بودم
عمری که نکرده ام !!!!!، به پایت سر شد
یک عمر تو را ، عاشـق و صادق بودم
دلدادگی ات ، مرا چنان آهن کــــرد
آن سان ، که به مشکلات ، فائق بودم
مصطفی معارف12/7/90 تهران
:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10